به گزارش "راهبرد معاصر"؛ داستان تعامل روحانی و تجدید نظر طلبان از سال 92 تاکنون به مثنوی هفتاد من تبدیل شده است. از جلب اعتماد روحانی و رویگردانی سه باره از تعهدات و قول قرارهایش با تجدیدنظر طلبان تا قصه پرغصه این جریان سیاسی با رئیس جمهور دوازدهم طی چندماه اخیر پس از پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری 96. این در حالیست که تجدیدنظر طلبان فقط طی چندماه اخیر، از ایام تبلیغات انتخاباتی ریاست جمهوری تاکنون، چهار بار در برابر کنش های سیاسی روحانی تغییر تاکتیک داده اند. این بیانگر سردرگمی و حیرانی سیاسی آن ها در برابر گردش به راست روحانی و یا در بدبینانه ترین حالت، بی تفاوتی او نسبت به وعده ها و خواسته های آن هاست.
فاز اول: تاکتیک تمجید
پیش از انتخابات تجدیدنظر طلبان تمام عزم خود را برای پیروزی
روحانی به کار گرفتند. آن ها با علم به وضعیت سیاسی و آرا و اندیشه هایشان در
جامعه ایران، می دانستند که در کمای مطلق قرار دارند و لاجرم شانسی برای موفقیت در
انتخابات برای خود متصور نبودند. از همین رو در اندیشه سرمایه گذاری مجدد بر روی
روحانی بودند. شخصی از طیف اعتدالیون. شاید بتوان سواستفاده طیف نزدیک به روحانی و
باج خواهی های سیاسی آنها از اصلاح طلبان را به همین استیصال اصلاح طلبان مرتبط
دانست. دادن امتیازات فراوان از سوی اصلاح طلبان به جریان کارگزار، جریان موسوم به
اعتدال و توسعه و طیف نزدیک به روحانی و شخص او، از سکانس های پیش از انتخابات 96
را کلید زد. اصلاح طلبان سنگ تمام گذاشتند و تمام ظرفیت های اجتماعی و سیاسی خود
را برای پیروزی روحانی به میدان آوردند. بر سر دست گرفتن شعارهای روحانی و ایجاد
فضای دوقطبی جنگ – صلح شرایط را به سود روحانی پیش برد. تجدیدنظر طلبان در
حالی که رئیسی و نماینده جریان انقلابی را حامل پیام جنگ و گسترش فقر و گرانی برای
کشور معرفی می کردند، به روحانی برچسب مدافع آزادی های مدنی و سیاسی در جامعه زده
شد و او به افکار عمومی منجی ریشه کنی فقر و بیکاری معرفی شد.
فاز دوم: رو دررو کردن مردم و روحانی
انتخاب کابینه روحانی همان و بلند شدن صدای تجدیدنظرطلبان همان. تجدیدنظر طلبان زمزمه بر زمین ماندن مطالبات شان را از پاستور می شنیدند. کابینه و اعضای آن چیزی نبود که بتواند آن ها را در مسیر توفیق در کارازرهای انتخاباتی و به ثمر نشستن گفتمان آن ها در بدنه جامعه موفق نماید. از سوی دیگر رویگردانی از روحانی هم نظر عقلی و هم از نظر منطقی چندان درست نبود. نقد به دولت آن هم در روزهای ابتدایی نمی توانست برای افکار عمومی قابل هضم باشد، لذا آن ها انرژی خود را مصروف بر این داشتند که دولت را با مردم روبرو سازد تا بلکه انگ سهم خواهی را بر پیشانی شان نبینند. تحلیلگران و اثرگذاران تجدیدنظر طلب جملات کلیدی ثابتی را به شکل گسترده در رسانه ها نشر می دادند. آن ها در اظهارنظرات شان تاکید بر عدم سهم خواهی از دولت را یادآور می شدند، اما از دگرسو تعهدات پیش از انتخابات را به روحانی گوشزد می کردند و به جای خود، مردم را در برابر دولت قرار می دادند تا عدم پایبندی روحانی به تعهداتش به تجدیدنظر طلبان، در افکار عمومی حکم پشت کردن به اعتماد مردمی تلقی شود.
اظهارات
میرلوحی معاون پارلمانی وزارت کشور مشتی نمونه خروارها اظهارات و واکنش های مشابه به
سیاست های دولت است: « اصلاح طلبان به دنبال
سهم خواهی نیستند، اما کشور کار گسترده ای در حد یک رفراندوم نشان داده است و
مطالبات مردم مشخص شده است. رییس جمهور اگر نخواهد به قول های خودش عمل نکند معنی
اش این است که دارد خواست عمومی مردم را نادیده می گیرد.»
روزنامه های زنجیره ای و رسانه های مجازی
به شکل گسترده اقدام به نشر مستمر این اظهارنظرات طی یک بازه زمانی مشخص نمدند که
البته این تاکتیک تجدیدنظر طلبان را به نقطه مدنظر نرساند. آن ها در اتخاذ این
تاکتیک از یک نکته غافل بودند، اینکه دولت روحانی در دوره دوم خود قرار دارد و
برای انتخابات آتی شانسی برای حضور مستقیم در کارزار انتخاباتی ندارد و هرچه
عملکردشان با نقد همراه باشد پایگاه رای تجدیدنظر طلبانی ریزش خواهد داشت که تمام
تخم مرغ های خود را در سبد روحانی چیدند.
این شرایط نه تنها تهدیدی را متوجه
روحانی نمی کند، بلکه از برخی جهات نیز از آن استقبال می کند، چراکه این شرایط می
تواند شانس لاریجانی نزدیکترین رفیق سیاسی روحانی و پدر لابی سیاسی کشور را که می
تواند به مثابه کاتالیزور روحانی را به رویا و آرمان پس از 1400 – آلترناتیو رهبری – برساند افزایش دهد.
فاز سوم: کوبیدن بر طبل تشکیل دولت در سایه/ کلیدخوردن پروژه تمجید با چاشنی تهدید
بازخورد تاکتیک اول تجدیدنظر طلبان در جامعه مثبت نبود. آن
ها به درستی این جریان سیاسی را مسئول کارآمدی و ناکارآمدی دولت می دانستند، از
همین رو قرار دادن روحانی را دربرابر خودشان برنتابیدند و انگشت مطالبه گری خود را
به سمت تجدیدنظر طلبان گرفتند. در این شرایط تجدیدنظر طلبان ناچار شدند با تغییر
تاکتیک روی به تمجید و تهدید توامان روحانی بیاورند تا سیاست چماق و هویج را در
خصوص او برگزینند.
در همین راستا دولت در سایه از سوی چهره های شاخص این جریان مطرح شد و در روزنامه های زنجیره های به خصوص اعتماد و شرق ضریب دوچندان گرفت. عبدا. رمضانزاده سخنگوی دولت اصلاحات در گفت و گو با شرق گفته بود: موضوع دولت سایه گستردهتر از موضوعی ست که اخیرا محسن میردامادی، عباس عبدی و سعيد حجاریان طرح کردهاند. خاصیت کابینه سایه این است که میتواند به تربیت نیروی متخصص کمک كند و به کادرسازی منجر شود.
آنها برای تشدید نظارت بر دولت و القای نظرات خود به اعضای کابینه بر طبل تشکیل دولت در سایه کوبیدند. دولت در سایه در چارچوب به صدا درآوردن زنگ خطر برای دولت و معطوف کردن توجه آنها به تعهدات پیشاانتخاباتی است. این پیشنهاد به مثابه تهدیدی برای دولت روحانی به حساب می آمد تا بلکه در چارچوب یک تهدید بالقوه آن ها بتوانند زمینه را برای به ثمرنشستن اهداف از پیش طراحی شده فراهم کنند.
فاز چهارم: نوشتن ناکارآمدی روحانی به پای حاکمیت
کلیات عملکرد دولت اعتدال به پای جریان اصلاحات نوشته شده
است. زیرا آنها بودند که روحانی را به پاستور رساندند. با این حال تجدیدنظر طلبان
به صورت تلویحی تست برائت از روحانی را به شکل نرم در بین افکارعمومی تزریق کردند
که ناموفق بودند. حال به نظر می رسد نقد و برائت از روحانی جای خود را به القای
ایجاد مانع برسر راه روحانی و تاکید تلویحی بر سنگ اندازی نهادهای حاکیمیتی داده
است.
کم هزینه کردن کارنامه بی دفاع روحانی در ریزش های بدنه اجتماعی اصلاح طلبان
و همچنین، پیشگیری از تحریک روحانی و اعتدالیون در راستای مقابله و جنگ های
انتخاباتی در 98 و 1400 به سود جریان انقلابی و به ضرر تجدیدنظر طلبان سبب شده تا
این تغییر تاکتیک به وقع بپیوندد. از سوی دیگر تحریک افکار عمومی در مسیر تن دادن
حاکمیت به برجام های دیگر – از جمله بحث موشکی – نیز یکی دیگر از اهداف مقصر جلوه داد حاکمیت
در عدم تحقق مطالبات مردم از حسن روحانی است. ابراهیم اصغرزاده در گفتگو با آرمان تاکید کرد: عبور از روحانی به معنای عبور
از صندوق رأی اشتباه است و مردم این نظر را قبول نخواهندکرد. دولت دوازدهم موقعیت تاریخی
خود را درک کند تا زیست راحتتری را برای طبقههای متوسط و ضعیف فراهم کند.
این موضوع جز با برقراری رابطه مناسب با غرب امکانپذیر نیست. با این روندهای ناامیدکننده در 1400 فردی همچون احمدینژاد به ریاستجمهوری میرسد. چهرههای مطرح فعلی، کاندیداهای انتخابات آتی ریاستجمهوری نخواهند بود.
سناریوهای پیش رو:
سناریوی اول: بی تفاوتی روحانی به واکنش های تجدیدنظر طلبان شرایط آن ها را بیش از پیش پیچیده کرد. در این شرایط چنددستگی بین اردونشنینان تجدیدنظر طلب ایجاد شده است. تجدیدنظر طلبان پس از شکست در فاز سوم تاکتیک های خود در قبال کنش های سیاسی روحانی به "جدایی گام به گام" و تدریجی از دولت می اندیشند. اما نکته حائز اهمیت اینکه سرعت جدایی اصلاح طلبان از دولتی ها، تابع دو مولفه است : میزان موفقیت دولت در روزهای پیش رو و ثانیا میزان سهمی که تجدیدنظر طلبان می توانند برای توفیق در کارزاهای انتخاباتی و همچنین پیشبرد اهداف شان از دولت اخذ کنند.
سناریوی دوم: جدا شدن از روحانی یعنی رقیبِ او شدن در انتخابات. و این موضوع منجر به تحریک وی شده و به نوعی باعث می شود تا اعتدالیون با تشریک مساعی و هم افزایی با جریان انقلابی مسیر رابرای توفیق این جریان سیاسی محدود کند. پرهزینه بودن منفک شدن و برائت از روحانی چه از جهت سیاسی و چه از لحاظ تشدید ریزش ها در پایگاه اجتماعی برای جریانی که با دوپینگ سیاسی به حیات خود ادامه می دهد و در حکم انتحار سیاسی ست، لذا تلاش برای همراه سازی روحانی و اصرار برای اقناع افکار عمومی جهت ننوشتن کارنامه غیرقابل دفاع رئیس جمهور به پای آن ها در قالب تاکتیکی بی اثر ادامه خواهد یافت.